داستان آن "خر"... .

ساخت وبلاگ
واقعا و واقعا!

بگذارید برایتان داستانی تعریف کنم؛ داستان آن مردی که در اواخر جوانی اش به یکباره تبدیل به خر شد.

مردی جوان؛ بسیار معمولی و بسیار ساده و بی آلایش در شهری معمولی با زندگی معمولی روزگار میگذراند. دوستانی داشت از جنس خودش؛ معمولیه معمولیه معمولی. جوان هر روز که نفس بر درون می خورد و بازدمی می پراکند؛ در اندیشه ای بود که عشقی یابد افسانه ای. بدانسان به عشق افسانه ای می اندیشید که دنیایش همه آن عشق وهم انگیر رویایی شده بود. باری گذشت و دست روزگار قلبش را بر راه عاشقی نهاد؛و او... عاشق شد. عشقی که آن را پاک می نامید؛ عشقی که آن را سرآغاز فصلی نو از روند عاشقی های زمینی می دانست. هر روز دست در دست باد در چمنزار بی تکلف عاشقی معشوق رقص دلدادگی میکرد. هر روز سر بر سجده عبودیت در پیشگاه پروردگار باقی و خدایگان اهورایی زمینی اش میبرد و هر دو را به سبب وجود دیگری شکر میکرد. بتی ساخته بود هم سنگ خدایش؛ با این تفاوت که لمسش میکرد؛ می بویید و میدید که او واقعا او را میبیند.اوضاع بسامان ِ خوبی داشت. خدا را داشت و آن جلوه ی جمالش را.

روزها گذشت و او معشوقه ای را که از پس وجودش خلوص اشیاء را میدید؛ تیره و تار تر می یافت، هر روز اندکی از آن اهورایی تن را گم میکرد؛ هر روز رخش زرد و حالش زار میشد. هر روز حقیقیتی و هر روز بعدی تازه از ابعادی که میپنداشت یک بودند.

جوان اما خود را برتجاهل می زد؛ خودخواسته بر خود جامه ی جهل میپوشاند؛ بتش را هر روز بند میزد تا مبادا ترک هایش آن را ویران کنند. اما معشوق آن زلالی تن ِ بی آلایش نبود انگار؛ با طریق تجاهل هم حتی کاری از پیش نمی رفت. جوان به خودش که آمده بود؛ شبی را در آسمان می دید؛ و خدایی که در پس آن شب مخفی بود.

جوان اما تجاهل را دوست می داشت؛ چون معشوق برایش دوست داشتنی بود.کم کم صورت اهل فهم از خود برکشید و بر طریق جاهلان شد؛ آنان که خود بر خواب می زنند تا مبادا اندکی بیداری در وجودشان متجلی گردد.

روزها میگذشت و جوان؛ تجاهل -که تعبیری از آن "خریت" است -را بر بند بند وجودش مسلط می گرداند تا مباد آن روزی که چشم بر واقعیات بگشاید و بر معشوق بسته گرداند. ذره ذره وجودش اجین شده بود تا آنگاهی از او فقط تجاهل ماند؛ یا همان خریت.

مخلص آنکه؛ هیچ!

زندگی از قاب نگاه من...
ما را در سایت زندگی از قاب نگاه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mR.mokaaB mokaab بازدید : 509 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1391 ساعت: 16:03